سعید جاوید – آمریکا
این شهر،
این خیابان،
این محله،
این کوچهٔ قدیمی،
چهل سال است،
در بهت ناباور خویش،
با یک انتظار کهنهٔ تاریخی،
با دهان باز،
به آسمان خیره مانده است.
این خیابان،
این خیابان کرخت و کشدار،
ولنگ و ولنگار،
این خرفت پیر،
چهل سال است،
با نام تازهٔ خود خو نمیکند.
این کوچههای پیچاپیچ،
با خانههای پیر بیحوصله،
دیوارهای شکمداده،
جوهای کهنه، با لجنهای
چهل سال پیش ازین،
و مردانی که،
چهل سال است،
(از نوجوانی تا میانسالی)،
سر کوچه، کنار تیر برق،
بیکار،
در انتظار ایستادهاند،
و آسمان،
سینهٔ شفقت خود را،
باز نمیکند،
بر این شهر،
این خیابان،
این کوچه،
این مردان منتظر، کنار تیر برق،
و نمیبارد،
و نمیبارد…